دانلود نرم افزار,اخرین نرم افزار ,نرم افزار جدید ,دانلود کرک

دانلود نرم افزار,اخرین نرم افزار ,نرم افزار جدید ,دانلود کرک

دانلود نرم افزار,اخرین نرم افزار ,نرم افزار جدید ,دانلود کرک

دانلود نرم افزار,اخرین نرم افزار ,نرم افزار جدید ,دانلود کرک

غربت علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها


غربت علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

این روزها علی چه غریب شده.
علی که می‌گویی همه در خیالشان پیرمردی تصور می‌کنند که محاسنش سفید گشته و قدش خم شده.
این روزها مولا 26 ساله است.
درست می‌بینند آن‌ها که علی را محاسن سفید و خم‌گشته می‌بینند...
همین روزها بود. هر روز می‌امد خانه. سیاهی دل مردم سفیدی دلش را می‌آزرد.
یک گوشه می‌نشست، به زمین می‌نگریست. شرم داشت به چشمان زهرایش نگاه کند. نگاهش به زمین، کلامی به زبان نمی‌آورد.
اگر برون از خانه سخن می‌گفت، از اسلام ظاهرنمای خلیفه همین تار و پود هم نمی‌ماند. به خانه هم غم هجرت پیغمبر برای زهرا و اهلش کافی بود.



هر روز می‌آمد خانه. گوشه‌ای زانو بغل می‌کرد.
همین روزها بود.
آمدی کنارش، به او نگریستی. دلت نمی‌امد اینچنین کلامی به زبان آوری اما این‌چنین دیدنش هم دردی در دلت داشت که هر لحظه بیشتر می‌شد.
از پیش خلیفه اول بازگشتی و صدا زدی یا ابن أبی طالب اشتملت شیمة الجنین ، وقعدت حجرة الظنین فنقضت قادمة الأجدل ، فخانک ریش الأعزل
اى پسر ابوطالب! همانند جنین در شکم مادر زانو بغل گرفته‌ای، و در خانه اتهام به زمین نشسته‌‏اى، شاه‏پرهاى شاهین را شکسته، و حال آنکه پرهاى کوچک هم در پرواز به تو خیانت خواهد کرد.

این‌ها را که می‌گفتی در دلت پر از غم بود. می‌دانستی علی چقدر مظلوم است. همچون باریتعالی که به رسول عتابه‌ای کرد، ادامه دادی:
در حالى به سوى مسجد رفتم که بغض گلویم را گرفته و درد دل خود را پوشانده بودم، و در حالتى به منزل بازگشتم که خفیف و خوار شده بودم. ا
ز روزى که تندى شمشیرت را به درون اندر، غلاف کردی، خود را به‌سان ذلیلان نمایان کرده‌ای.
روزى گرگ ها را مى‌دریدى و امروز خاک را فرش خود قرار داده‌اى و گوشه اى نشسته‌ا‌ی و جلوى هیچ گوینده‌اى را نمى‌گیرى!

با بغض گفتی اى کاش قبل از این کار و قبل از اینکه این چنین خوار شوم مرده بودم.
خودت هم تاب اینگونه سخن گفتن با علی را نداشتی. با علی که تمام این روزها بدون عزیزم و اقایم و مولایم خطابش نمی‌کردی. برای همین ادامه دادی کلامت را و گفتی: از اینکه اینگونه سخن مى‏‌گویم خداوندا عذر مى‌‏خواهم، و یارى و کمک از جانب توست. وَیْلاىَ فی کُلِّ شارِقٍ، وَیْلاىَ فی کُلِّ غارِبٍ
از این پس واى بر من در هر صبح و شام، پناهم از دنیا رفت، و بازویم سست شد...

این را که گفتی دیگر علی تاب نیاورد.
او هم مثل خودت بود. عاشق. آری اگر حقیقت «عشق» بخواهد در زمین تجلی کند، فقط بین علی و زهراست که محقق می‌شود.
علی هم نمی‌توانست جان دلش را و فاطمه‌اش را اینگونه ببیند.
تا به اینجا رسیدی که گفتی وای بر من، نگاهت کرد...
شاید ارام اشک هم می‌ریخت. لب به سخن گشود که:
شایسته تو نیست که واى بر من بگوئى، بلکه سزاوار دشمن ستمگر توست، اى دختر برگزیده خدا و اى باقیمانده نبوت، از اندوه و غضب دست بردار، من در دینم سست نشده و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نمى‌‏کنم، اگر تو براى گذران روزیت ناراحتى، بدانکه روزى تو نزد خدا ضمانت شده و کفیل تو امین است، و آنچه برایت آماده شده از آنچه از تو گرفته شده بهتر است، پس براى خدا صبر کن.
کلامش چون همیشه جویباری از محبت و مهر بود که بر دلت می‌نشت، گفتی خدا مرا کافى است، و دیگر سکوت کردی.




پی‌نوشت: کلام مادر عالم از غم و اندوه نبود، وسعت مظلومیت مولا را بیان می‌کرد...
از نوشته‌هایم در «مسیح می‌گرید»


غربت علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها