ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
واژگون شده حسم ، تعبیر یک لاله.....
رو یخ های روحم ، میرقصن یه باله....
افکار سردرگم ، شاید بگی کاله....
اما بدون پختست ، این بطن بیست ساله....!
بوپروپیون بازم ، میده به من ایده....
غم های پنهان و ، چشمای من دیده....
نقد و بدون حرف ، پندار و خریده....
کهنه ترین دردم ، واسه من جدیده....
شکنجه های عشق ، با اینکه شدیده....
دل کندن از ذاتش ، قطعا بعیده....!
قرصای رنگارنگ ، درون یک قوطی....
حرفای مردم رو ، مثاله یک طوطی....
تحویل من میده ، پدر تو یک شوتی....!
میکشه گوشم باز ، از خشم هِی سوتی....!
حریفه من خالق ، تو بازیه تخته.....
جر میزنه بی ذات ، کرده من و خسته....
خودت بشو قاضی ، بگو کی بدبخته...؟؟!
این مرد با ایمان ، یا نیمایِ شلخته....؟؟!
بو میده این هستی ، بد تر از زباله....
ببین واسه مردم ، چه چیزی سواله.....!
سیگاره تو دستم ، نه این روحِ مچاله....!
جوابت و دادم ، در ده تا مقاله....!
آدم نمیشی تو ، میدونم محاله....
حیات تو یک جور ، دَرجا تو زواله....!
یک درخت پُر بار ، میخوره سنگ هردم.....!
مهم نیست چی میگی ، نهیِ عقب گردم....!
از مجلس عشاق ، نمیکنن طردم....
به این میگن بُردن ، پر حرفی نکردم....
نیما ایرانی
بطنِ بیست ساله - م.شعر : مبهم ترین احساس ، تلخ ترین اشک